امروز :دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۰۸۳

تصویر یک: شکستن یک مرد در حیاط

مردی که از کسی گله می کرد در حیاط

 

تصویر دو: حضور کسی پشت شیشه ها

در انتظار مردن یک مرد… در حیاط

 

مردی که هر غروب، غمی چرک کرده را

بر دوش می گرفت و میاورد در حیاط

 

تصویر بعد: زخم زنی ثبت می شود

پشت هزار گریه ی خاموش در اتاق

 

زخم زنی که خاطره هایی شکسته را

با گریه می گرفت در آغوش در اتاق

 

هر روز در خیال خودش حرف می زند

با شیر آب و کاسه و جاروش در اتاق

 

بیهوده پشت پنجره ها راه می رود

با فکرهای درهم مغشوش در اتاق

 

دنبال یک در است که پیدا نمی شود…

در حال گریه می رود از هوش در اتاق

 

تصویر بعد: مرد فقط فکر می کند

به حوض خشک و باغچه ای زرد در حیاط

 

به صبح های مضطرب گیج در اتاق

به عصرهای غم زده ی سرد در حیاط

 

بیهوده در خیال خودش زوج می شود

با خنده ی خیالی یک فرد در حیاط

 

یک پیت ِ نفت ــ ول شده در زیر آفتاب ــ

او را همیشه وسوسه می کرد در حیاط

 

وقت وقوع حادثه را حدس می زنند

گنجشک های تنبل ولگرد در حیاط

 

تصویر بعد: جیغ زنی سرخ می شود

آتش گرفته سایه ی یک مرد در حیاط…

 

 

از : حامد ابراهیم پور

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی