زمان سیاه، زمین سرخ، آسمان خونین
به حکم پنجه ی طوفان، کبوتران خونین
تو از غروب میایی، درست از نوک کوه
و در مسیر تو چشمان آسمان خونیت
در امتداد تبر روح باغ خواهد مُرد
و گوشه گوشه ی دامان باغبان خونین
نگاه توطئه شب را مرور خواهد کرد:
به جرم راندن شیطان، فرشتگان خونین
تو بانگ می زنی: ای شهر! آسمانت سرخ!
و ای اهالی انکار! خاکتان خونین!
دو میخ سرخ تو را بر صلیب خواهد دوخت …
(گلوی راوی اینجای داستان خونین)
دو پا…نه! نعش دو تا کاج واژگون در خاک
دو شانه …نه! دو پرستوی نیمه جان، خونین
به جای چشم: دو تا ابر سرنگون در باد
به جای دست: دو پروانه ی جوان، خونین
پدر سیاه، پسر سرخ، آسمان خونین
شناسنامه ی پوسیده ی جهان خونین…
از : حامد ابراهیم پور