امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۲۱۳

ای مرگ بی مضایقه بر عاشقان زده!

تیغ جنون کشیده و بر خیل جان زده!

 

صیاد بی رعایت دشت تهی شده!

گلچین بی عنایت باغ خزان شده!

 

ای سنگ تو شکسته سر سروران همه

تا از کمین کینه ره کاروان زده!

 

ای میزبان خوان دغل! ای ز روی مکر

زهر هلاک در عسل میهمان زده!

 

از قتل عام لاله و گل، غارت چمن

داغ همیشه بر جگر باغبان زده!

 

در خورد هیمه دیده، بسی بید پیر را

اما تبر به ساقه ی سرو جوان زده!

 

دزد چراغ داری و کالا گزین بری،

آری، نه دزد ناشی بر کاهدان زده

 

 

 

از : حسین منزوی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی