امروز :پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۲۱۶

عشق ، چشم افکنده و جز ما ندیده ست این زمان

وز برای خویش ، ما را بر گزیده است این زمان

 

دیده دل ها را و سنجیده تمام و از نیام

تیغ خویش از بهر ما ، بیرون کشیده ست این زمان

 

تا هنرها دیده از ما در طریق عاشقی

بندگان سنجیده و ما را خریده ست این زمان

 

گرچه تک تک ، هر یک از عشاق ، لحنی خوانده اند

عشق ، تنها نغمه ی ما را شنیده ست این زمان

 

در شکار جان و دل ، صیّاد ما پر حوصله است

لاجرم در خورد ما ، دامی تنیده ست این زمان

 

نیک و بد کرده است و تشریف قبول خویش را

راست بر بالای شوق ما بریده ست این زمان

 

▄ ▄ ▄

 

واژه ی عاشق که جز در قصّه ها ، جایی نداشت

در وجود ما ، به عینیّت رسیده ست این زمان

 

کوکبی که روزگاری ، در شب مجنون دمید

در کبود آسمان ما دمیده ست این زمان

 

خون جوشانی که روزی بیستون را رنگ زد

گشته سیل و در رگان ما ، دویده ست این زمان

 

 

 

از : حسین منزوی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی