ـ مرا ببخش .. و آنگاه مغز زن ترکید!
و گیسوانش بر روی پیرهن ترکید
و بعد ذوب شد و در بغل فشرد مرا
و سینه هایش در دستهای من ترکید
مغاعلن فعلاتن میان خون گم شد
و وزن شعر بهم خورد و تن تتن ترکید:
و بعد یک شب پاییزی،
زنی دوباره مرا زایید
جنین لاغر من افتاد،
کنار نعش تو در بستر
تو مرده بودی و چشمانت
شبیه مرگ دو تا دریا
تو مرده بودی و دستانت،
شبیه مرگ دو تا کفتر
و بعد پیش تو افتادم،
کفن شکوه غریبی داشت
هنوز بوی کمی شب بو
هنوز طعم کمی شبدر!
سپیده می زد و سرهامان
کبود می شد و می لرزید
سر من و تو گره می خورد،
میان خاک به یکدیگر
و من دوباره تو را کشتم،
که باز پیش خودم باشی
فقط میان همین خانه،
فقط میان همین دفتر!
مفاعلن فعلاتن فع،
جنون گرفت و دگرگون شد
و رنگ قافیه ها خشکید،
میان آتش و خاکستر…
جنازه خواست بگوید که دوستت دارم
که ذرّه ذرّه ورم کرد و در کفن ترکید
جنازه پودر شد و زیر آسمان گم شد
و قلب ِ راوی در زیر ِ پیرهن ترکید!
خیال داشت که از شهر مرده کوچ کند
که بین راه تونل گم شد و ترن ترکید …
از : حامد ابراهیم پور