[این شعر چیزی کوچک و خاکستری دارد]
توی اتاق ِ خواب ِ بچّه یک پری دارد↓
با دست های خونی اش این چیز کوچک را…
[این بچّه غیر از گریه راه دیگری دارد؟]
■
پشت همین دیوارها بی فکر خوابیده
در خواب های مخفی اش نامادری دارد↓
انگشت های خونی اش را تند می شوید
[لطفا بگو این چاردیواری دری دارد؟]
■
نه! هیچ راهی، ارتباطی نیست با بیرون
شب حالت ِ گیج و تهوّع آوری دارد
دارد تلو… دارد تلو… لو/ می دهد خود را
با دست های خیس ِ خونش یک پری دارد…
■
نامادری در خواب هایش گریه سرداده
حتما برای خود دلیل بهتری دارد
[این شعر مغز بچّه ای بوده ست که شاید
یک جفت چشم کوچک و خاکستری دارد]
از : فاطمه اختصاری