امروز :دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۰۸۶

هی پشت هم سیگار و موسیقی

تا بگذره روزای دلگیرت

 

تو گریه می کردی و می خندید

عکس کسی رو میز تحریرت

 

دیوونگی، تنها شدن، مردن

اینها کنار خستگیت هیچه

 

هر نیمه شب وقتی که را میری

تو خونه بوی مرده می پیچه

 

تو آینه هرباری که می افتی

پر تر شده برفی که رو موته

 

هرلحظه داری منفجر می شی

وقتی سرت انبار باروته

 

تنها شدی، راه فراری نیست

تو موندی و صد تا در بسته

 

جا موندی و تنهاییات مثل

تنهایی یه کوچه بن بسته

 

جا موندی و دنیا برات تنگه

حتی توی تابوتتم جا نیست

 

روتو به هرسو میکنی مرگه

جایی برای پیرمردا نیست!

 

حس میکنی صدساله بیداری

تنها دوای غصه هات خوابه

 

سرگرمیات سیگار و سردردن

تنها رفیقت قرص اعصابه

 

داری فرو میری … فرو میری …

سردت شده … ساحل چقد دوره

 

تنها شدی و گریه هات مثل

اشک یه ماهی زیر ساطوره

 

شعرات همه روی زمین پخشن

شکل توئه نعشی که تو جوبه

 

تو کوچه ها بارون میاد، اما

تو رادیو گفتن هوا خوبه!

 

 

 

از : حامد ابراهیم پور

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی