امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۰۱۴

چشم‌های زیبایی داشت

که پیرمردهای محلّه آرزو می‌کردند

کاش دیرتر به دنیا می‌آمدند

بخواب

دنیا ارزش دیدن ندارد

هیچ‌کس نمی‌داند

تاریخ چشم‌هایت با کدام جنایت شروع شد؟

چهار ساله بودی

برادرانت به تو تجاوز کردند

تو باید زنده به گور می‌شدی

پدر

میمون مقدّسی بود .

 

به طرز غریبی اعراب تو را دزدیدند

و میخانه‌ها رونق گرفت .

دختری که میان دامن‌اش سنگ جمع می‌کرد

آخرین بار تو را در” اورشلیم ” دیدند.

 

بعدها بازمانده‌ی پلک‌هایت در ” لاسکو ” کشف شد

“ هیتلر ” میان زن‌های یهودی

به دنبال چشم‌های تو می‌گشت

گاهی برای زنده ماندن

باید لبخند زد

شعار داد

شعر گفت

و از مأموران اداره‌ی مهاجرت ترسید .

تو همراه آوارگان “ لهستانی ” به ایران آمدی

و شاملو نوشت:

”پس پشت مردمکانت

فریاد کدام زندانی‌ ست

که آزادی را به لبان برآماسیده

گل سرخی پرتاپ می‌کند؟”

 

هزار سال بعد

هزار سال باید

در کاخ‌های کاه‌گلی کابل

چشم‌هایت را زیر ” بُرقع ″ دفن می‌کردی .

کاش می‌دانستی

پیرمردهای محله آرزو می‌کردند

زودتر به دنیا می‌آمدی .

 

 

از : الیاس علوی
لاسکو : غاری در فرانسه که نقاشی های انسان های اولیه بر دیوارهای آن حکاکی شده است.

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی