امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۶۶

 

پدرم میگوید از سولماز بگذر

که رنج میآورد

مادرم گریه می کند از سولماز بگذر

که مرگ می آورد

خواهرهایم به من نگاه می کنند . . . باخشم

که ذلیل دختری شده ام

آه سولماز . . .

اینها چه می دانند که عاشق سولماز بودن چه درد شیرینی است…

به کوه می گویم سولماز را می خواهم

جواب می دهد من هم…

به دریا می گویم سولماز را می خواهم

جواب می دهد من هم…

در خواب می گویم سولماز را می خواهم

جواب می  شنوم من هم…

اگر یک روز به خدا بگویم سولماز را می خواهم . . .

زبانم لال . . . چه جواب خواهد داد؟

 

از : زنده یاد نادر ابراهیمی

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی