که را بیشتر دوست داری، بگو ای مرد راز آلود؟
پدر، مادر، خواهر یا برادرت؟
نه پدری دارم، نه مادر، نه خواهر، نه برادری.
دوستانت؟
واژهای بکار بردید که تا امروز برایم گنگ مانده.
وطنت؟
نمیدانم جغرافیایش کجاست.
زیبایی؟
الهه و نامیرا، چه دوستش میداشتم.
زر؟
بیزارم، آنگونه که شما از خدایان.
دلبستهی چیستی آخر، تو ای بیگانهی غریب؟
ابرها… ابرهایی که میگذرند، آن بالا، آن بالا…
ابرهای شگفتانگیز.
از : شارل بودلر
ترجمه از : احسان کیانی خواه