امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۹۲۷

و رنگ برف تن تو که در پر قوهاست

دلیل کوچ زمستانی پرستوهاست

 

و آبشار بلـند نگاه جاری تو

مسیر حرکت مستی چشم آهوهاست

 

بهار عطر تو را می زند به اندامش

عصاره تن تو در گلوی شب بوهاست

 

به قرمزی لبت هیــچ جای دنیا نیست

خجالت است که بر روی آلبالوهاست

 

گل از دهان تو انگار شهد می نوشد

که طعم خوب لبت در دهان کندوهاست

 

پری ترین هیجان ترنج و نارنجی

که بوسه های تو جادوترین جادوهاست

 

حسود نیستم اما تحملش سخت است

همیشه سرخی خون تو سهم زالوهاست

 

 
از : حسین غیاثی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی