امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

بر من چه رفته است پس از ضربه ی تبر

احساس می کنم که خودم نیستم دگر

 

از من چه مانده است از آن تک درخت باغ

جز یک دل شکسته و یک روح در به در

 

هیزم شکن! چه دیر رسیدی، نگاه کن!

دختر شکسته است مرا از تو زودتر

 

سروی که در مقابل باد ایستاده بود

حالا نگاه کن! شده کبریت بی خطر

 

با موی قهوه ای و تنی لاغر و سپید

در جعبه ای شبیه اتاقی بدون در

 

ای رهگذر تو را به خدا این اتاق را

از دختری که یخ زده در شعرها بخر

 

آتش بزن به مغز من و دود کن مرا

از یادهام خاطره ی باغ را ببر

 

 

از : سیدمهدی موسوی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی