امروز :پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

بی سر و سامان تو شد شانه ی سر خورده ی من

رنگ بزن بر لب این خنده ی دل مرده ی من

 

ساکت تنهایی من حرف بزن با شب من

شور تماشایی من شعر بخوان با لب من

 

بغض منی آه منی حسرت دلخواه منی

دوری و دلتنگ توام زخمی و همراه منی

 

من غم پنهان توام حال پریشان توام

پلک بزن تا بپرم مستی چشمان توام

 

جان منو جهان من فقط تو هستی

قرار بی زمان من فقط تو هستی

شروع ناگهان من فقط تو هستی

 

دلیل گریه ی منی عذاب من نه

پر از شنیدن منی جواب من نه

تو روی دیگر منی نقاب من نه

 

نیست در اقلیم کسی این همه بی هم نفسی

بی همگان منتظرم تا تو به دادم برسی

 

عصر غم انگیز توام حوصله کن ابر مرا

عاشق یک ریز توام معجزه کن صبر مرا

 

بند زده پای مرا گیسوی زنجیری تو

میکشدم میکشدم لحظه ی دلگیری تو

 

جان منو جهان من فقط تو هستی

قرار بی زمان من فقط تو هستی

شروع ناگهان من فقط تو هستی

 

دلیل گریه ی منی عذاب من نه

پر از شنیدن منی جواب من نه

تو روی دیگر منی نقاب من نه

 

 

 

از : حسین غیاثی

 

ادامه مطلب
+

من تفنگی شده‌ام رو به نبودن‌هایت

رو به یک پنجره در جمعیتِ تنهایت

 

فکر کردم که خودم را به تو نزدیک کنم

بی‌هوا بین دو ابروی تو شلیک کنم

 

خنده‌های تو مرا باز از این فاصله کشت

قهر نه‌، دوری تو قلبِ مرا بی‌گله کشت

 

موجِ موهای بلند تو مرا غرق نکرد

حسم از سردی این بی‌خبری فرق نکرد

 

از دلم دور شدی فکرِ تو امد به سرم

خواب می‌بینمت از خواب نباید بپرم

 

خوابِ پروازِ تو با نامه‌ی خیسی در مشت

تو نباشی غمِ این عصر مرا خواهد کشت

 

عصر تلخی که به‌جز خاطره‌ای قرمز نیست

عصری تلخی که به‌جز ترسِ خداحافظ نیست

 

یک دو راهی‌ست که از گریه به دریا برسم

به تو تنها برسم یا به تو تنها برسم

 

خنده‌های تو مرا باز از این فاصله کشت

قهر نه‌، دوری تو قلب مرا بی‌گله کشت

 

موجِ موهای بلند تو مرا غرق نکرد

حسم از سردی این بی‌خبری فرق نکرد

 

 

 

از : حسین غیاثی

 

ادامه مطلب
+

و رنگ برف تن تو که در پر قوهاست

دلیل کوچ زمستانی پرستوهاست

 

و آبشار بلـند نگاه جاری تو

مسیر حرکت مستی چشم آهوهاست

 

بهار عطر تو را می زند به اندامش

عصاره تن تو در گلوی شب بوهاست

 

به قرمزی لبت هیــچ جای دنیا نیست

خجالت است که بر روی آلبالوهاست

 

گل از دهان تو انگار شهد می نوشد

که طعم خوب لبت در دهان کندوهاست

 

پری ترین هیجان ترنج و نارنجی

که بوسه های تو جادوترین جادوهاست

 

حسود نیستم اما تحملش سخت است

همیشه سرخی خون تو سهم زالوهاست

 

 
از : حسین غیاثی

 

ادامه مطلب
+

کانون ادبی زمستان تقدیم می‌کند:

دومین همایش بزرگ شعر و موسیقی

 

باحضور و شعرخوانی: محمدعلی بهمنی، هرمز علیپور، گروس عبدالملکیان، لیلا کردبچه، پانته‌آ صفایی، غلامرضا طریقی، امیر ارجینی، حسین غیاثی، سابیر هاکا، محمدسعید میرزایی، عبدالجبار کاکایی، حمیدرضا برقعی، سینا بهمنش، رضا رفیع، غزل تاجبخش، افشین مقدم، …

 

اجرای موسیقی: رستاک حلاج، امیرعباس گلاب، محمدرضا مقدم

 

زمان: چهارشنبه پانزدهم مهر ماه نود و چهار (۹۴/۰۷/۱۵) – ساعت: ۱۷:۰۰

مکان: تهران، خیابان شریعتی، نرسیده به پل سیدخندان، بوستان اندیشه، سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای اندیشه

 

ده سال بعد از حالِ این روزام
با کافه های بی تو در گیرم
گفتم جهانِ بی تو ینی مرگ
ده ساله رفتی و نمیمرم

ده سال بعد از حال این روزام
تو ، توو آغوشه یکی خوابی
من گفتم و دکتر موافق نیست!
تو بهتر از قرصای اعصابی

ده سال بعد از حال این روزام
من چهل سالم میشه و تنهام
با حوصله قرمز سفید آبی
رنگین کمون میسازم از قرصام

میترسم از هرچی که جا مونده
از ریمل با گریه هات جاری
از سایه روشن های بعد از من
از شوهری که دوستش داری

گرمِ هماغوشی و لبخندی
توو بستر بی تابتون تا صبح
تکلیف تنهاییم روشن بود
مثله چراغ خوابتوون تا صبح

یه عمر بعد از حال این روزام
یه پیرمردم توی یه کافه
بارون دلم میخواد هوا اما
مثه موهای دخترت صافه
از : حسین غیاثی

 

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی