امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۶۹۵

 

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من

می کشد خار در این بادیه دامان از من

 

با من ، آمیزش او ، الفت موج است وکنار

دم به دم با من و پیوسته گریزان از من

 

گرچه مورم ولی آن حوصله با خود دارم

که ببخشم بود ارملک سلیمان از من

 

به تکلم ، به خموشی ، به تبسم ؛ به نگاه

می توان برد به هر شیوه دل اسان از من

 

قمری ریخته بالم ، به پناه که روم ؟

تا به کی سرکشی ، ای سرو خرامان از من ؟

 

اشک بیهوده مریز این همه از دیده کلیم

گرد غم را نتوان شست به طوفان از من

 

از : کلیم کاشانی

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی