امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

فصل اول :
که ساقه های تنش گلدار ، که میوه های تنش سرخ است

زنی که روسری اش خونی ، زنی که پیرهنش سرخ است

 

به هرزه چشم درو مفکن ، که پلک های تو خواهد سوخت

به کوهسار تنش مندیش، گدازه های تنش سرخ است

 

تنش توحشِ شهوت ریز ، برهنه می کشدت در گور

به بوسه خون تو خواهد خورد، زنی که خواستنش سرخ است

 

و روی نعش تو می رقصد، جنازه واره و سر گردان

به ضرب یک غزل زخمی، که تن تنن تننش سرخ است

 

فصل دوم :

 

و قصه روی همین خط ماند ، گرمب ! صفحه ی درهم ! خون

و بوی مردن سیگاری ، که طعم سوختنش سرخ است

 

کدام لذّت زجر آور ، به داغِ بوسه دهانش دوخت ؟

که پشت جمجمه اش گُل داد ، که درد در دهنش سرخ است

 

تپانچه ایده ی خوبی نیست، برای آخر این قصه

برای راویِ خونینی ، که دست و پا زدنش سرخ است…

 

فصل سوم :

ـ از این کتاب بدم آمد، چقدر حسرت مردن داشت

چه خّط شاعرآن خونی ست ، و قهرمان زنش سرخ است

 

زمین مچاله و کف کرده ، شبیه مغز سگی زخمی ست

که کرم های تنش قرمز ، که چرک های تنش سرخ است!

 

کدام کینه ی ابلیسی شبانه قصد خدا کرده ست ؟

که ابر ـ بالشِ او ـ خونی ، که آسمان ـ کفنش ـ سرخ است !

 

صدای پای که می آید ؟ خدای من ! چه خیالی ؟ آه !

کسی که روسریش خونی ست ، زنی که پیرهنش سرخ است !

 

 

از : حامد ابراهیم پور

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی