چراغ خاموش است و من هنوز خوابم
منتظرم تا تو بیدارم کنی
از این کابوس نبودنت !
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
دوست نداشتنت
از دوست داشتنت
احمقانه تر است ….
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
آنقدر گرم از محبتت شده ام
که انگشتانم تکان می خورند ….
آدم برفی گفت !
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
گاهی تلخی ِ زندگی
آنقدر زیاد می شود
که شوری ِ اشکهایم را فراموش می کنم !
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
یاد نگاهت که می افتم
چهره ات که در چشمم تجسم پیدا می کند
اشک می ریزم ….
اشکم که می لغزد و پایین می آید
می بوسمت ….
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
با رفتنت
همه ی خوشی ها رفت !
همه ی غم ها هم رفت !
فقط یک غم مانده
غم ِ نبودنت ….
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
شت دریا شهری است
که در آن عشق می فروشند و هوس می آرند !
پشت دریا شهری است
که در آن دوستی ها سست تر از بال نسیم …
که در آنجا نفس زندانی است .
پنجره ها رو به ریا ، رو به دورویی باز است !
قایق ات را بشکن !
به کجا خواهی رفت ؟
پشت دریاها دگر شهری نیست
که در آن پنجره ها رو به خدا باز شود ….
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
نمی دانم سلاحت گرم است یا سرد
فقط می دانم
که تو انگار قصد جان مرا کرده ای …
با راه رفتنت ، حرف زدنت ، نگاهت ، خنده هایت ….
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
من اصلاً از رفتن تو ناراحت نیستم
هیچ هم نمی نشینم و غصه نمی خورم و گریه نمی کنم !
نمی بینی چقدر شادم ، می خندم ؟
نمی بینی چقدر راحت زندگی می کنم ؟
نمی بینی چقدر راحت
دروغ می گویم ؟!
از : م . محمدی مهر
- شعر, م. محمدی مهر
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴