امروز :شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۲۰۷

دل، در گرو چند هنر داشتم، این شد …

ای بی سپران ! من که سپر داشتم این شد!

 

رودی که به سد خورد، ز اندوه ورم کرد …

یعنی عطش سیر و سفر داشتم این شد !

 

خاکستر گردو بُن ِ پیری به چناری،

می گفت که بسیار ثمر داشتم این شد!

 

 

با خاک ِ سیه، جمجمه ی خالی جمشید

می گفت ز افلاک خبر داشتم این شد

 

 

نی گفت که تلخ است جهان، گفتمش این نیست…

نالید که من بار ِ شکر داشتم این شد!

 

 

 

 

از : حسین جنتی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی