تبلیغات:
امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
محبوب‌من
از آن هنگام که برای اولین بار
دستم را
به دستان تو سپردم ،
حس کردی که چقدر دوستت دارم !
آری
ممکن است
این چنین،
ثروت راستین خود را به عشق بخشید…
و سپس
همه چیز را ترک کرد ،
بدون نگاهی به پشت سر…
و فقط ،
این چنین می توان
در سرمای کشنده این کره خاکی
زنده ماند !
از : هالینا پوشویاتوسکا
ترجمه از : مرجان وفایی
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10979 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10174 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8506 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8177 بازدید - ۱۲ ديدگاه
کانون ادبی زمستان- ۵۲۶
زنده ام، شاید، ولی من مرده ام مرده، یعنی خالی ...817 بازدید - بدون ديدگاه - ۲۰۸۱
مچاله روی زمین، غنچه های روسری تو کنار آینه ...281 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۶۳
از دلم رُست گیاهی سر سبز سر برآورد .... ...1122 بازدید - بدون ديدگاه - کانون ادبی زمستان
" کانون ادبی زمستان " جلسه نقد و بررسی ...856 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
