امروز :شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۰۶۰

روز وصلم قرار دیدن نیست

شب هجرانم آرمیدن نیست

 

طاقت سر بریدنم باشد

وز حبیبم سر بریدن نیست

 

مطرب از دست من به جان آمد

که مرا طاقت شنیدن نیست

 

دست بیچاره چون به جان نرسد

چاره جز پیرهن دریدن نیست

 

ما خود افتادگان مسکینیم

حاجت دام گستریدن نیست

 

دست در خون عاشقان داری

حاجت تیغ برکشیدن نیست

 

با خداوندگاری افتادم

کش سر بنده پروریدن نیست

 

گفتم ای بوستان روحانی

دیدن میوه چون گزیدن نیست

 

گفت سعدی خیال خیره مبند

سیب سیمین برای چیدن نیست

 
از : سعدی علیه الرحمه

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی