گفتی که مرا دوست نداری گلهای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصلهای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصلهای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچلهای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسالهای نیست
از : مریم حیدرزاده
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بنشینی محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و آوچه ای و تک مسافری
با تو چه قدر آوچه ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی آال آال بود
گفتم آمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست و لیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود
از : مریم حیدرزاده
منُ عاشقانه بشناس ، منُ از دوباره بشناس
منُ با دلی که جز تو چاره ای نداره بشناس
منُ پر کن از بهانه ! تازه کن مثل جوانه !
رد کن از اینهمه بن بست ، کوچه های بی ترانه !
گنگی همهمه با من ، لذت زمزمه با تو
اختیار همه ی من ، همه با تو ، همه با تو
منُ با گلایه بد کن ، اشک چشمامُ رصد کن
منُ از مدار شوم این شب همیشه رد کن
التیام عشق بی تو ، مثل افسانه ی آهه !
فکر بی تو زنده موندن ، به خدا عین گناهه !
ای طراوت بهاری ، عطش همیشه جاری!
واسه من عین نیازه ، هر چی داری ُ نداری !
گنگی ِ همهمه با من ، لذت ِ زمزمه با تو !
اختیارِ همه ی من ، همه با تو ، همه با تو !
از : علی احمدی
قسمت میدم به بغضی
که تو مرز انفجاره
کاری کن که قاصدکها
خبری برام بیاره
یه شبی خوابتو دیدم
خواب آغوش محالت
تو دوباره برمی گردی
عاشقانه ها حلالت
از : علی احمدی
حنجره از نبودنت قصد خروش می کند
داد که می زند فقط پنجره گوش می کند
فکر نگاه و خنده ات توی همین اتاق ما
باز بلیط درد را پیش فروش می کند
کفش گلوی کوچه را سخت فشار می دهد
پای مرا قرار ما آبله پوش می کند
کاسب کهنه کار من ، باز بساط می کنی
جنس دلت به شهر ما خوب فروش می کند
عشق حراج می کنی ، قلب اجاره می دهی
نرخ خریدنت مرا خانه به دوش می کند
از : عمید صادقی نسب
این روزها که میگذرد، جور دیگرم
دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم
دیگر دلم برای تو پرپر نمیزند
دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم
دیگر خودم برای خودم شام میپزم
دیگر خودم برای خودم هدیه میخرم
دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم
دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم
اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس
این روزها من اسم کسی را نمیبرم
این روزها شبیه «رضا»های سابقم
هر چند بدترم ولی از قبل بهترم
من شعر مینویسم و سیگار میکشم
تو دود میشوی و من از خواب میپرم
از : رضا کیاسالار
شادی همیشه سهم خودت غم غنیمت است
شادی اگر زیاد اگر کم غنیمت است
معشوق شعرهای کهن گرچه بی وفاست
گاهی خبر بگیرد از آدم غنیمت است
ای خنده ات شکوفه ی زیتون رودبار
خرمای چشم های تو در بم غنیمت است
چشمان تو غنائم جنگی ست بی گمان
با من کمی بجنگ که این هم غنیمت است
گل های سرخ آفت جان پرنده هاست
در گوشه ی قفس گل مریم غنیمت است
شیرین قصه را به کلاغان نمی دهند
یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است
از : آرش پورعلیزاده
تحمل کن عزیز دلشکسته / تحمل کن به پای شمع خاموش
تحمل کن کنار گریه ی من / به یاد دلخوشی های فراموش
جهان کوچک من از تو زیباست / هنوز از عطر لبخند تو سرمست
واسه تکرار اسم ساده ی توست / صدایی از من عاشق اگر هست
منو نسپار به فصل رفته ی عشق / نذار کم شم من از آینده ی تو
به من فرصت بده گم شم دوباره / توی آغوش بخشاینده ی تو
به من فرصت بده برگردم از من / به تو برگردم و یار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو / دچار تو ، گرفتار تو باشم
نذار از رفتنت ویرون شه جانم / نذار از خود به خاکستر بریزم
کنار من که وا می پاشم از هم / تحمل کن ، تحمل کن عزیزم
به من فرصت بده رنگین کمون شم / از آغوش تو تا معراج پرواز
حدیث تازه ی عشق توام من / به پایاینم نبر ، از نو بیآغاز
منو نسپار به فصل رفته ی عشق / نذار کم شم من از آینده ی تو
به من فرصت بده گم شم دوباره / توی آغوش بخشاینده ی تو
به من فرصت بده برگردم از من / به تو برگردم و یار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو / دچار تو ، گرفتار تو باشم
از : ترانه ی تحمل با صدای ابی
خدا مارو برای هم نمی خواست
فقط می خواست ، همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست ، نیمه امونو دیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش مارو برای هم نمی خواست
خودت دیدی دعامون بی اثر بود
چه سخته مال هم باشیم و بی هم
می بینم میری و می بینی میرم
تو وقتی هستی اما دوری از من
نه میشه زنده باشم ، نه بمیرم
نمیگم دلخور از تقدیرم اما
تو می دونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید می رسیدیم
داره رو دست ما میمیره این عشق
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش مارو برای هم نمی خواست
خودت دیدی دعامون بی اثر بود
خدا مارو برای هم نمی خواست
فقط می خواست ، همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست ، نیمه امونو دیده باشیم
از : ترانه ی تب تلخ از آلبوم فصل تازه
با صدای احسان خواجه امیری
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
از چه میترسی برو دیوانگیهای مرا
آنچنان فریاد کن تا گوش عالم کر شود
میروم دیگر نمیخواهم برای هیچ کس
حالت غمگین چشمانم ملالآور شود
باید این بازندهی هر بار – جان عاشقم –
تا به کی بازیچه این دست بازیگر شود
ماندنم بیهوده است امکان ندارد هیچ وقت
این منِ دیرینِ من یک آدم دیگر شود
از : شیرین خسروی
می خواستم غولی باشم
مگر فردا را
بر شانه های من
به تماشا بنشینید
حال
تنهایی من غولی ست
نشسته بر شانه هایم…
از : غلامعلی رضوی
آب و جارو کرد عِمران خانه را
تا پذیرایی کند از یار خود
احترامی هم به عشق دیدنش
بست چون قیصر به سرعت بار خود
آتشی چون رفت استقبال او
خیر مقدم گفت با اشعار خود
چون گل آقا شد خبر خندید و گفت
کرد عزراییل آخر کار خود
در بهشت امشب شب طنزی به پاست
هر کسی می خواند از آثار خود
حوریان محو تماشا می شوند
آن چنان که غافل از رفتار خود
جمع اشان جمع است و محفل روبراه
جای ما خالی است صد افسوس و آه
از : محمد جاوید )به یاد زنده یاد استاد منوچهر احترامی )