امروز :شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

مگر تنهای ام را پر کنم با چشمهای تو

برو اما نگاهت را در این آئینه جا بگذار

 

از : شعبان کرم دخت

ادامه مطلب
+

 

دارم از چشم مرگ می افتم / مثل یک قایق شکسته ترم

بغضم از یک حباب می ترکد  /زندگی موج  می زند به سرم

آسمان مثل -خانه ام ابری است -/آسمان مثل ماه روشن نیست

آسمان مثل دود سیگاری است توی چشمان خسته پدرم

می روی مثل روشنی ازروز ..می روی مثل حال -مثل هنوز-

زندگی را به فال نیگ بگیر …اشتباهت به خیر همسفرم !

هرچه دارم به پات میریزم …توی چشم سیات می ر یزم

ارتفاع بلند چشمت را ترس داری نمی شود بپرم

خسته ام مثل ماهی از مرداب /مثل بی تشنگی شدن ازآب

مثل احساس پوچ زندگی بی تفاوت تری که …می گذرم

شب تحویل سال نزدیک است ..شب تحویل سال یعنی من

به خوم باگناه می چسبم مثل یک بمب ساعتی به حرم

……….

می دود باستان شناسی پیر توی ابیات پرت شعری که

می وزد باد را سراسیمه استخوانهای خالی ازاثرم !

 

از : وبلاگ س مثل سارا

ادامه مطلب
+

 

روز و شب از دیدن صیاد مستم در قفس

بس که مستم نیست معلومم که هستم در قفس

 

از : واقف هندی

ادامه مطلب
+

 

چند بسته فلوکسیتین ۲۰ برای چند لحظه صبوری ام کافی ست

رؤیا؟

چند پاکت سیگار

برای فراموش کردن روزهایی که دود شدند؟

چند مرتبه دوش سرد

برای فرونشاندن هیجان مرگ در خونم؟

 

از : فاطمه سالاروند

ادامه مطلب
+

 

شب لالایی اش را گفت

اما به خواب نرفتم

هنوز

در جایی

بیداری

با کسی..

 

از : علی شفیعی

ادامه مطلب
+

 

کربلا بود و آسمان نیلی

خورد بر گوش کودکان سیلی

 

کم کم از یادمان مصیبت رفت

کربلا شد دو روز تعطیلی

 

از : حسن باقری

ادامه مطلب
+

 

گاهی ،

وقتی که یادم می رود یک درختم ،

شاید چند قدم هم راه رفتم ….

 

از : جواد سعیدی پور

ادامه مطلب
+

 

نوشدارو

لبان تو اگر باشد

سهراب ،

یکی دو تا نیست !!!  

 

از : محمد رضا نامدارپور(هیوا)

ادامه مطلب
+

 

این داغ تازه ایست بر آن کهنه داغ ها

بالا بلند! رفتی از این کوچه باغ ها

سینه به سینه داغ نهادیم روی داغ

کوچه به کوچه پر شد از این اتفاق ها

وقتی نگاه می کنم از جای جای شهر

داغ تو روشن است به جای چراغ ها

پایان قصه ها همه تلخ است بعد از این

گم می کنند خانه ی خود را کلاغ ها

وقتی بهار می رسد از راه ، آه …! آه …!

جایت چه خالی است در این کوچه باغ ها

آه ای چنار پیر در این فصل یخ زده

گل از گلت شکفت ، ولی در اجاق ها !

 

از : جواد زهتاب

ادامه مطلب
+

 

کر شده اند این جماعت

کسی حرف مرا نمی شنود

                               

جنازه ام را زمین بگذارید

دیر نکرده است هنوز …

 

از : فرامرز سده دهی

ادامه مطلب
+

 

قدم می زنم تا دلم باز شه

سیا مشق فکرم غزل ساز شه

 

قدم میزنم حوصله گل کنه

دلم خود خوریمو تحمل کنه

 

قدم میزنم ساکت و سر بزیر

خیابون قدم هامو از من نگیر

 

می خوام از همیشه سبکتر بشم

شاید با قدم پرسه بهتر بشم

 

خیابون بلندِ هوا معرکه اس

منو پای همپرسگی دس به دس

 

از این پرسه تا خواب و بیدار شهر

از این پرسه تا قلب بازار شهر

 

قدم می زنم تا سبکبال شم

می خوام خیلی آهسته خوشحال شم

 

قدم می زنم خنده یادم نره

قدم می زنم داره خوش می گذره

 

 

از : مریم دلشاد

ادامه مطلب
+

 

شمردن بلد نیستم

دوست داشتن بلدم

و گاهی شده

یکی را دو بار دوست داشته باشم

دو نفر را یک جا!

چه کار می شود کرد؟

دوست داشتن بلدم

شمردن بلد نیستم!…

 

از : آیدین روشن

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی