امروز :شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۲۰۱

 

شادی به ظاهر ، منتهی از درد لبریزی

اردیبهشتی هم که باشی اهل ِ پاییزی

 

وقتی نگاهم می کنی از عمق ِ تنهایی

داری نمک بر زخم یک دیوانه می ریزی

 

درمانده ام درمان ِ دردت را نمی دانم

شرمنده ام قابل ندارم چیز ِ ناچیزی

 

ای کاش لختی چوب ِ رخت ِ خلوتت باشم

تنهایی ات را روی دوش من بیاویزی

 

“من” سیصد و سالی است در چشمان تو گم شد

شاید از این خواب هزاران ساله برخیزی

 

اما تو خوابت برده و حتی درون خواب

هر وقت می بینم تورا با غم گلاویزی

 

دنیا به کام هیچ کس شیرین نخواهد ماند

ای بیستون بی شک تو هم یک روز می ریزی

 

ناف تو را با درد از روز ازل بستند

اردیبهشتی هم که باشی اهل پاییزی

 

 

 

از : سیدایمان سیدآقایی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی