از یک سه تار کهنه ،از مرغ سحر تا شب
از عصر جمعه ، جمعه ی کشدارِ سگ مصب
از صبح بحث فلسفی حرف از حقوق زن
هر شب تخیل با دو سه تا عکس مستـ*جن
از ایسم های بی ادب از کوفت زهرمار
در ژست های شاعرانه نخ به نخ سیگار
معلوم بودن در دل یک چند مجهولی
ارضا شدن از زندگی در نقش مفعولی
از رنگ های زندگی خاکستری بودن
رویای ابراھیمی تنھاتری بودن
از ضلع های فرضی یک دایره بودن
سیر از خودت ، از بودنت تا خرخره بودن
از ایستگاه صادقیه گریه تا همت
از عاشقت بودن به هر نحو و به هر قیمت
از لمس دست گرم تو در جیب بارانی ت
از زخم های عمدی ام ،از بوسه درمانی ت
از تو که راحت رفته ای راحت تر از راحت
از من فقط یک هیچی ، یک هیچِ کم طاقت
یک هیچی که راه را از عمد کج کرده
یک هیچی که با خودش بدجور لج کرده
از قصه ای که خوب هایش یک به یک مردند
در بازی ای که بدترینها عاقبت بردند
دلگیرم از … از …. از رسیدن به همین بخشی
که خوب می دانم مرا دیگر نمی بخشی
لعنت به من، لعنت به من، لعنت به من، لعنت
گریه …… صدای ناله ی آژیر در همت
از : رویا ابراهیمی
با سلام و خسته نباشید،تقاضا دارم متن دکلمه شعر زیبای دیکتاتوری با چشمهای قهوه ای رو از رویا ابراهیمی برام بفرستین،راستش جایی شنیدمش خیلی لذت بردم،واسم خیلی مهمه،لطفا بفرستین،خیلی ممنون میشم
سلام دوست عزیز، متاسفانه دکلمه شعری که گفتید رو با صدای شاعر در اختیار نداریم… موفق باشید
ببخشید،منظورم شعر زیبای از یک سه تار کهنه از مرغ سحر تا شب بود،دکلمشو لطفا