امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۰۰۶

من خویشاوند ِتمامی مردن‌های فیروزمندانه‌ام؛

دوست می‌دارم عشقی را که فرومی‌میرد در قلب‌های آدمیان ؛

دوست می‌دارم در آغوشی که پس می‌زند،

او را که می‌گسلد.

دوست دارم گل‌های سرخ ِرنجور را آن دم که می‌پژمرند،

و زنان شهوت‌‌انگیز را که در دهشت؛

دوست ‌می دارم من سپیده‌دم ِدرخشان ِ مالیخولیایی

روزهای خزان زده را.

دوست می‌‌دارم جذبه‌ی ِ راز‌آلود ِ تاریکی را

و هشدار ساعاتی را که مردان نفس در سینه حبس می‌دارند؛

دوست ‌دارم من خواهر ِ محزون ِ این مرگ سترگ و قدسی را.

دوست دارم من آن‌هایی را که می‌گسلند و آن‌هایی که می‌گریند،

آن‌هایی که بیدار می‌شوند با همه‌ی اشتیاق‌ های ِ از کف داده،

من دوست دارم کشتزاران ِ ویران را در صبحدم‌های زمستانی و سرمای کشنده.

من دوست دارم قلب رام‌ شده، بغض‌های بی‌اشک،

و کامیابی آرام همه‌ی اندوهان پیشین،

پناهگاه شاعرانِ پیر نزار و فرزانگان را.

دوست می‌دارم من مردی را که تمامی رویاهایش برباد رفته‌اند،

نحیف گشته، مغلوب و نابینا؛

من دوست دارم ناباوری و اندوه را؛

دوست می‌دارم من انسان را.

من خویشاوند ِتمامی مردن های فیروزمندانه‌ام؛

دوست می دارم من عشقی را که فرو می میرد در قلب‌های آدمیان ؛

دوست می دارم در آغوشی که پس می زند، او را

که می‌گسلد.

 

 

 

از : آندره آدی

ترجمه از : کمال محمودی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی