چند روزی است حالم مثل سابق خوب نیست
شعر هایم خواندنی و ساده و مرغوب نیست
حتم دارم فصل پائیز است …. امـّـا نه ! بهار ،
گوییا امسال گلهایش چنان مرغوب نیست
چند روزیست که این آب و هوا گرم است و خشک
آب هم دیگر نمی دانم چرا مرطوب نیست
در هوای شهر من ، پرواز شب بیگانه است
من دلم می گیرد از جایی که شب محبوب نیست
خوابها تاریک ، بی مایه ، پریشان ، مضطرب
مرد بیداری که باشد از جفا مصلوب نیست
روزگاری شعر من احساس بود …. این روزها
شعر من دیگر به احساسات من منسوب نیست
از : تفت