عکس ِ چندین فرشته را دیدم در دو چشم ِ نفیس بارانیت
همه را رام کرده ای آهو ، با زبان سلیس ِ بارانیت
دست من را بگیر و گرمم کن ، آتشم کن میان ِ آغوشت
تا برقصیم مثل ِ پروانه ، روی لب های خیس ِ بارانیت
روح ِ یک پنبه زار می ماند ، آبشار ِ بلند ِ پر پیچ ات
خواب دیدم که چنگ خواهم زد به بلندای گیس ِ بارانیت
تو زبانزد شدی به ابریشم ، به طروات ، به پاکی ِ باران
شاعرانه تو را طلب کردم ، از خدای خسیس بارانیت
حرف ِ دل را نوشت با احساس ، شاعر ِ لحظه های دلتنگی
صحبت از عشق کرد و دل بازی ، مرد ِ غمگین نویس ِ بارانیت
از : پیمان سرمستی