نیامدنم به شهر N
سر ساعتی مشخص اتفاق افتاد.
از قبل باخبر شده بودی
با نامهای که فرستاده نشده بود.
در زمان پیش بینی شده
رسیدی که نیایی.
قطار به سکوی سه وارد شد
آدمهای زیادی پیاده شدند.
فقدان شخص من
با انبوه مردم
به سوی خروجی میگریخت.
در این شتاب زدهگی
چند زن، شتابزده جایگزین من شدند.
زنی به سوی مردی دوید
که نمیشناختمش
اما او، بلافاصله شناختش.
هر دوشان، روبوسیهایی کردند
که مال ما نبود
در این هنگام چمدانی گم شد
که مالِ من نبود.
راه آهن شهر N
از وجود عینی
نمرهی خوبی آورد.
همه چیز سر جای خودش بود
جزئیات در حال حرکت
در مسیرهای معین.
حتی ملاقات مشخص
انجام شد.
خارج از دسترس
حضور ما.
در بهشت از دست رفتهی
احتمالات.
در جای دیگر.
در جای دیگر.
آهنگ این کلمات
چه غریب است.
از : ویسواوا شیمبورسکا
ترجمه از : مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد