امروز :چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۸۸۲

تکیه داده است به دیوار حرم

و به این فکر می کند که باد

نامه اش را به خانه می رساند یا نه

به این فکر می کند که خاک

مبادا خبر بدی برای پدرش ببرد

و اشک

دو جوی روان روی صورتش

و لبخند

آهی بلند که در سینه جا ماند

تیر سرگردانی که قلبش را شکافته

نمی داند دختر او

تازه به دنیا آمده است

تیرهای سرگردان

قبل از اینکه به قلب ها بخورند

نامه های داخل جیب را سوراخ می کنند.

 

 

از : صابر ساده

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی