امروز :دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

پرنده های بسیاری در این معدن مرده اند

پرنده ای برای شام

پرنده ای برای عروسک

پرنده ای برای کفشی نو

پرنده ای برای من

پرنده ای برای تو

پرنده ای که هرگز از دخترش خداحافظی نکرد

پرنده نبود

قاصدکی بود که دهان معدن را باز نگه داشته بود

پدرانی که در معدن مرده اند

پرندگانی بودند با صورتی سفید

و کفنی سیاه

ما در اجاق هایمان ذغالی نمی سوزانیم

کفن های پدرانمان را به آتش می کشیم…

 

 

از : صابر ساده

 

ادامه مطلب
+

تکیه داده است به دیوار حرم

و به این فکر می کند که باد

نامه اش را به خانه می رساند یا نه

به این فکر می کند که خاک

مبادا خبر بدی برای پدرش ببرد

و اشک

دو جوی روان روی صورتش

و لبخند

آهی بلند که در سینه جا ماند

تیر سرگردانی که قلبش را شکافته

نمی داند دختر او

تازه به دنیا آمده است

تیرهای سرگردان

قبل از اینکه به قلب ها بخورند

نامه های داخل جیب را سوراخ می کنند.

 

 

از : صابر ساده

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی