امروز :یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۱۱۴

۱

برگ خفته زیر باد

کشتی زخم است

روزگار فنا پذیر شکوه زخم است

و درخت برآمده در مژگان ما

دریاچه زخم است.

و زخم در پل هاست

آنگاه که قبر امتداد می یابد

آنگاه که صبر امتداد می یابد

میان کرانه‌های عشق ما و مرگ ما،

و زخم اشاره ای است

و زخم در گذر است.

 

۲

به زبانی که زنگ هایش خفه شده اند

صدای زخم می بخشم

برای سنگ آمده از دور دست

برای جهان خشک

برای خشکی

برای روزگار حمل شده در برانکار یخ

آتش زخم را بر می فرزوم؛

و آنگاه که تاریخ در جامه ام می سوزد

و ناخن های کبود در کتابم می رویند

و آنگاه که بر سر روز نهیب می زنم:

کیستی، کیست که پرتابت می کند

به دفتر هایم، به سرزمین باکره ام؟

در دفتر هایم در سرزمین باکره ام

دو چشم از غبار می بینم

صدایی می شنوم که می گوید:

«منم آن زخم که در شدن است

که در تاریخ کوچکت بزرگ می شود.»

 

۳

تو را ابر نامیده ام

ای زخم ای کبوتر کوچ

تو را کلک و کتاب نامیده ام

و اینک گفتگو را آغاز می کنم

میان منتو و این زبان کهن سال

در جزیره های سفرها

در گـَنگ بارِ آن هبوط کهن

و اینک گفتگو را می آموزم

به باد و خرمابنان

از زخم ای کبوتر کوچ.

 

۴

اگر مرا در دیار رویاها و آینه ها

بندرگاه هایی یا کشتی‌ای بود

اگر مرا ویرانه ی شهری بود یا که شهری

در دیار کودکان و گریه،

از اینهمه ترانه ای برای زخم می ساختم

ترانه ای به سان نیزه ای

شکافنده ی درختان و سنگ ها و آسمان

نرم مثل آب

سرکش و مبهوت مثل پیروزی.

 

۵

بر صحرای ما ببار

ای جهان آراست به رویا و حسرت

ببار اما ما را، ما نخلهای زخم را، بتکان

و برای ما دو شاخه بشکن

از درختی عاشق خاموشی زخم

از درختی شب زنده دار زخم

با مژگان و دستانی طاق وار.

ای جهان آراسته به رویا و حسرت

ای جهانی که در جبینم نگون‌سار می شوی

به سان زخم نقش می بندی

نزدیک مشو، زخم از تو نزدیک تر است

وسوسه ام مکن، زخم از تو زیبا تر است

و آن جادو که در چشمانت انداخت

در سرزمینهای واپسین

پایمال زخم شد

چنانکه دیگر نه بادبادنیش مانده است

تا وسوسه کند،

و نه جزیره ای

 

 

 

از : آدونیس (علی احمد سعید)

ترجمه از : کاظم برگ نیسی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی