امروز :جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۷۶۶

 

یگانه ی هستی

ای یگانه هستی من

با کدامین بوسه دیوانه وار جاودانه شوم؟

در کدامین آغوش؟

حماسه ی چمان تو را در کدامین واژه ره پویم؟

– همهمه ی چهار دیواری های پریده رنگ اتاق

خش خش جاروی پیرمرد از پنجره ی نیمه باز  ِ  پنج صبح

فریاد مرگ قفس در دل زرد قناری

و عزای آینه های مرگ اندود –

وسوسه ای ناله کنان صدایم می زند

به کدامین ره روانی؟ ار چه؟

پوچم پوچم پوچ چ چ چ چ چ

زمزمه های سکوت ذهنم را فریفته

روحم در عبث خیال محبوس است

به دنبال یار میگردم در آغوش بی کسی

راه من از کدامین بیغوله میگذرد ای درد آشنای روح من

در تلاطم هزار توی شک و یاس

و سکوت هولناک صبحدم

نابهنگام،در آسمان خیالم به سرودی خاکی ره می جویم

خاکی از سرشت آدمی!

و تهی خواهم شد

رهایم کنید…

 

 

 

از : مسعود گیتی جلال

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی