امروز :جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۲۷

 

چیزی به جا نماند

حتی

که نفرینی

بدرقه ی راهم کند .

.

با اذان بی هنگام پدر

به جهان آمدم

در دستان ماما چه پلیدک

که قضا را

وضو ساخته بود .

.

هوا را مصرف کردم

اقیانوس را مصرف کردم

سیاره را مصرف کردم

خدا را مصرف کردم

و لعنت شدن را ، بر جای ،

چیزی به جای بنماندم .

 

 

از : احمد شاملو

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی