امروز :شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

این منظره را حتما دیده‌اید

در خواب یا بیداریِ محض

بر پرده‌ی سفید سینما

یا از پنجره بامدادی قطار

فرقی نمی‌کند کی و کجا:

 

یک طرف جنگلی آنقدر تُنُک

که کلاغ‌هایش را می‌توان شمرد

(اگر واهمه‌ای از عدد نحس نداشته باشید)

و برجانب دیگر

بر شیب ملایم تپه‌ای سبز

تک درختی سر در گریبان استخوانی‌اش.

 

شاید یکی از همین تک درخت‌ها

در پسینی بی پس و پیش

به فکر نیز

وادارتان کرده باشد

هر چه پرت افتاده‌تر

عمیق‌تر.

درخت‌ها خودشان از عمیق شدن عاجزند

حق با پِسوای پرتقالی است

اگر درخت‌ها فکر می‌کردند

دیگر درخت نبودند

آدم‌هایی بودند بیمار.

 

اما در این صبح شنبه‌ی شهریور

مردی که دور از مراسم تدفین

زیر تک درخت گورستان ایستاده است

دارد به جای تک تک رفتگان

و تمام درخت‌ها فکر می‌کند.

 

 

از : عباس صفاری

 

* فرناندو پسوآ  (Fernando Pessoa) شاعر، نویسنده، مترجم و منتقد پرتقالی.

 

ادامه مطلب
+

 

دنیا کوچکتر از آن است

که گم شده ای را در آن یافته باشی

هیچ کس اینجا گم نمی شود

آدم ها به همان خونسردی که آمده اند

چمدانشان را می بندند

و ناپدید می شوند

یکی درمه

یکی در غبار

یکی در باران

یکی در باد

و بی رحم ترینشان در برف

آنچه به جا می ماند

رد پائی است

و خاطره ای که هر از گاه پس میزند

مثل نسیم سحر

پرده های اتاقت را

….

از : عباس صفاری

ادامه مطلب
+

 

شب پاییزی

تنها به نام بلند و دیرگذر است

ما هنوز

گرم تماشای یکدیگریم و سپیده

سر زده است…

از : انونو کوماچی

ترجمه : عباس صفاری

ادامه مطلب
+

 

سراپا خیس

از عشق و باران

در پاسخ شان چه خواهی گفت

اگر بپرسند

آستینت را

کدام یک تر کرده است؟…

 

 

از : کتاب ماه و تنهایی ( ترجمه عباس صفاری )

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی