امروز :دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

اینجا شروع یک غزل و یک جنایت است

دارم هوار می زنم الان دو ساعت است

لطفن نپرس دیگر از این رسم کهنه مان

خنجر زدن به پشت که از روی عادت است

با عرض احترام بگویم که مدتی است … !

این نامه ها همیشه تمامش شکایت است !

اینجا هوا بد است نشد زندگی کنیم

باید سفر کنیم به جایی که راحت است

حتا نمی شود که بگویم چه خسته ام !

ساکت شدن همیشه خودش یک سیاست است

دارم به انتهای غزل می رسم ولی –

پایان این غزل که شروعش جنایت است-

من را به دره های عمیقی کشانده است

فهمیده ام که داد و هوارم حماقت است!

از : عاطفه جاهدی

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی