امروز :دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

من
می شکنم
همچون بغض
و میریزم زیر پایت
وقتی که چشمهایت غصه دارند !
…..

من

میمیرم

به سادگی یک قطره اشک  !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

در سینه ام
پرنده ای مهاجر
عزم چشمان تو دارد
چه کنم ؟!

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

سالهاست
برای چشمانت می بینم
برای لبت زمزمه می کنم
و برای دلت
می تپم !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

اینجایم …

بر تلی از خاکستر ….

خاکستر ِ عشق …

عشقی دور …

دورتر …

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

خوب می دانم

که تمام ِ این عشق

در یک خیابان یک طرفه حرکت می کند

از قلب من

تا چشمان تو !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

دیدمش !

نگاهش سنگین بود !

آنقدر سنگین

که قلبم طاقت نیاورد ….

اشک ریختم !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

هر چند

مرا یارای آن نیست

که کلامی را شعر گونه

برایت بسرایم

ولی خوب می دانم

که “دوستت دارم”

خلاصه ی همه ی شعر های عاشقانه است !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

صدای گرمت را دوست دارم

که یخ نا امیدی را می شکند ….

 

از : م . محمدی مهر

 

اینگونه غریبانه

برای چه دوست دارمت تو را … ؟!!

وقتی که فاصله …

وقتی که کوتاهترین فاصله میان ما

می رسد به آنسوی آسمان …..

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

 

نمی دانم …

من هرگز طبیعی دان خوبی نبودم !

طبیعی است که فراموش نمی شوی ؟!

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

ببین

به جایی رسیده ام که

فرقی نمی کند

اشک هایم

از غم است یا شادی ……..

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

نمی دانم خدا

عشق را

با تو آفرید

یا تورا

با عشق

؟!

 

 

از : م . محمدی مهر

 

 

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی