امروز :یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

در اتاقم را بسته ام

و فکر می کنم

دنیا در پشت این درهای بسته و

پرده های کشیده

چقدر تاریک است !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

درست است که

دست هایم خالی اند …

دل ِ پـُـرم را به سویت نشانه می روم !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

یخ نگاهت که می شکند

سرت را که بالا می گیری

آب می شوم !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

سرت را بالا بگیر

سینه را سپر کن

صدایت را بینداز ته حلقت و فریاد بزن :

” من فراموشش کردم ! ”

….

بعد راست بینی ات را بگیر و

تا ته بی نهایت برو …

پینوکیوی بیچاره !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

دنیا

بالا و پایین اش جا بجا می شود

وقتی که سر به زیر می اندازی !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

کنار قبر خویش

نفس می کشیم

می دویم

می خوریم

می آشامیم

نفس می کشیم

کنار قبر خویش !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

همچون پرنده ای

که از بالاترین شاخه ی

بلندترین درخت ِ جنگل

به پایین پرت می شود …

در نبودنت

نمی میرم !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

من یک درخت دمدمی مزاجم

یک روز پرتقال

روز دیگر انار میوه ی من است ….

بترس از روزی که سیب را برگزینم !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

درختی که زمین خورد

بی هیچ که دستی را لمس کند

یا تبری را به جان بخرد !

زمین خورد چون

قصد سفر کرده بود ….

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

دیشب ذهنم آبستن شعری بود

صبح که برخواستم

شد همین جنین سقط شده ای

که دارید می خوانید !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

پله

پله

می افتم

در دامت …

راضی ام !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

 

وقتی نیستی …

دلتنگی پنجره ها ….

هوای دم کرده ی پاییز ….

 

 

از : م . محمدی مهر

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی