امروز :دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۹۷۱

لحاف کهنه‌ی زال فلک شکافته شد.

و پنبه کوچه و بازار شهر را پر کرد.

و دشت ـ اکنون ـ ،

سرد و غریب و خاموش است.

 

ـ آهای!

لحاف پاره‌ی خود را به بام ما متکان!

که ـ گرچه پنبه‌ی ما را همیشه آفت خورد! ـ

و دشت سوخته از پنبه‌ی سپیده تهی‌ست،

جهان به کام حریفان پنبه در گوش است!

 

 

از : فریدون مشیری

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی