امروز :دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۸۷۳

دوباره این همه بغض شبانه ی بی تو
دوباره اینهمه خاورمیانه ی بی تو
دوباره ابر ، دوباره عزا ، دوباره کفن
دوباره جمعه کشی های بغض کرده ی من
رفیق خوب! صدای تگرگ می آید…
دوباره آخر این هفته ، مرگ می آید
دوباره این من و این وحشت میانسالی
دو استکان عرق و داریوش اقبالی
تو لعنتی ، تو نباید به یاد من باشی
کمم ، کمم ، تو نباید زیاد من باشی
خدا نخواست که من با تو همنشین باشم
و آفرید مرا تا که نقطه چین باشم
سه نقطه ای که به دیوار تکیه داده و بعد
سه نقطه ای که در این شعر فوق العاده و بعد
سه نقطه ای که همان شال طوسی ات را… بعد
سه نقطه ای که لباس عروسی ات را… بعد
سه نقطه ای که در آن حرف عاشقانه و بعد
سه نقطه ای که در آن گریه ی شبانه و بعد
سه نقطه ای که جنون و روانپزشکی و بعد
سه نقطه ای که همان مانتوی زرشکی و بعد
سه نقطه ای که همان خواب نیمه کاره و بعد
سه نقطه ای که شبیه تو و ستاره و بعد
سه نقطه ای که در آن انتظار … و جان بکنم
سه نقطه ای که تو را دوست دار … و جان بکنم

سه نقطه ای که نبودی سکوت شد بی تو
سه نقطه ای که منم ، آبسلوت شد بی تو

از : علیرضا بندری

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی