غصّهی نانم امان ببریده است
و تو تکرار کنان:
آه از عشق هم آخر سخنی باید گفت
چه بگویم از عشق؟
من که صد در به ادب بگشودم
و دوصد پند پدروار مرا
بهسوی بیکاری سوقم داد
بهسوی بیعاری
چه بگویم با عشق؟
یک شماره تلفن
که حروفش همه در دفتر من ساییده
و نشان و نام صاحب آن
زیر صدها خط درخواست ز هم پاشیده است
از : سیاوش کسرایی