امروز :پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۲۰۱۸

ما گدایان خیل سلطانیم

شهربند هوای جانانیم

 

بنده را نام خویشتن نبود

هر چه ما را لقب دهند آنیم

 

گر برانند و گر ببخشایند

ره به جای دگر نمی‌دانیم

 

چون دلارام می‌زند شمشیر

سر ببازیم و رخ نگردانیم

 

دوستان در هوای صحبت یار

زر فشانند و ما سر افشانیم

 

هر گلی نو که در جهان آید

ما به عشقش هزاردستانیم

 

تنگ چشمان نظر به میوه کنند

ما تماشاکنان بستانیم

 

تو به سیمای شخص می‌نگری

ما در آثار صنع حیرانیم

 

هر چه گفتیم جز حکایت دوست

در همه عمر از آن پشیمانیم

 

سعدیا بی وجود صحبت یار

همه عالم به هیچ نستانیم

 

 

از : سعدی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی