به چرک می نشیند
خنده
به نوار زخم بندی اش ار ببندی.
رهایش کن
رهایش کن
اگر چند
قیلوله ی دیو
آشفته می شود.
چمن است این
چمن است
با لکه های آتش خون ِ گل
بگو چمن است این، تیماج ِ سبز ِ میر ِ غضب نیست
حتی اگر
دیری ست
تا بهار
بر این مسلَخ
بر نگذشته باشد.
تا خنده ی مجروح ات به چرک اندر ننشیند
رهایش کن
چون ما
رهایش کن !
از : احمد شاملو