تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه ها و دریاها را گریستم
ای پری وار در قالب آدمی
که پیکرت جز در خلواره ی ناراستی نمی سوزد ! ــ
حضورت بهشتی ست
که گریز ِ از جهنم را توجیه می کند ،
دریایی که مرا در خود غرق می کند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم .
و سپیده دم با دست های ات بیدار می شود .
از : احمد شاملو