تمام مدت شب اضطراب نوشیدم
و مثل ماهی ِ تشنه حباب نوشیدم
برای بی تو نشستن چقدر بی تابی …
چقدر دلهره و التهاب نوشیدم
نپرس بی تو چه حالم ، چه می کنم بی تو
شبیه بغض ِ کویرم ، شهاب نوشیدم
تمام ِ مدت شب تشنه بودم و آخر
به اعتماد نگاهت سراب نوشیدم
چه التهاب عجیبی ،چه رنج جانکاهی
تمام مدت شب اضطراب نوشیدم .
از : محمدرضا میرزایی