تبلیغات:
امروز :جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
غزل رسیده به اینجا و روزهای بدی ست
برای از تو نوشتن هوا هوای بدی ست
تو نیستی و جهان در نگاه من هیچ است
خدای فاصله ها بی گمان خدای بدی ست
جهنم است بهشتی که ساختی در من
غریبه ای که تو را ساخت آشنای بدی ست
سیاهپوش توام مهربان رفته ز دست
به جان هرچه غزل گفته ام عزای بدی ست
محیط بسته ی درد است و لحظه های کبود
چه حیف شد که صدای دلم صدای بدی ست
منی که هرچه تقلا کنم هنوز …هنوز…
هنوز…هرچه تقلا کنم فضای بدی ست
از : سیما نوذری
برچسب ها : سیما نوذریغزل
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10973 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10171 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8492 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8171 بازدید - ۱۲ ديدگاه
کانون ادبی زمستان- ۰۴۵
نیمکت کهنه ی باغ خاطرات دورش را در اولین باران ...1343 بازدید - بدون ديدگاه - نشست “خانه ترانه”
نشست « خانه ترانه » زمان: پنج شنبه بیست ...863 بازدید - بدون ديدگاه - ۶۰۳
سپاسگزارم درخت گلابی که به شکل دلم در آمدی ...771 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۸۵۳
از این عصر خسته ام برگردیم به هزاره های دور من ...1199 بازدید - ۲ ديدگاه
تبليغات
