طنین کمسویِ
سایههای آبی شب
بر دیوار سپیـد،
سال پاییزی بیهیچ آوایی
خمیده میشود
ساعتهای دلتنگیِ بیپایان
انگار من از برای تو
مرگ را میچشیدم
از جانب ستارهها
بادی برفی از میان گیسوان تو
میوزیـد
دهان سرخ تو
ترانههای تاریک را در من
میخواند
کلبهی ساکت کودکیهامان
و قصههای فراموش
انگار من آن جانور آرامم
که در موج بلورینِ
چشمهای خنک
خانه کردهاست
و بنفشهها گرداگردمان میروییدند.
از : جورج تراکل
ترجمه از : مهدی تدین