امروز :چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

بیست و هش ساله دارم می جنگم

جنگ با دشمنی که فرضی نیست

من یه عمره که توی محاصرم

بین من با دشمنم مرزی نیست

همه چی تو زندگیم زیادی بود

اما من واسه خودم کم بودم

من یه عمره که همیشه انگار

وسط خط مقدم بودم

از همون بچگی ترکش خوردم

دست و پای من و همبازیم کو؟

من همه روحمو از دست دادم

پس بگو مدرکِ جانبازیم کو !؟

من یه عمره که توی محاصرم

شبا از ترسِ خودم بیدارم

پشت سر پـُلا رو نابود کردم

سر رام میدونِ مین می کارم

من اسیرم توی فکرای خودم

من سرِ راهِ خودم سد می شم

واسه ی اینکه به جایی برسم

از روی جنازمم رد می شم

بیست و هش ساله دارم می جنگم

جنگ با دشمنی که فرضی نیست

دشمن اصلی من خودِ منم!

بین من با دشمنم مرزی نیست

از: میلاد دارابی

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی