امروز :پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد
نه، هیچ اتفاقی نمی افتد
روزها
همان طور به روودِ شب می ریزند
که شب ها
به سپیده ی روز…

نه پرده ای
به ناگهان کشیده می شود
نه سرانگشت شاخه ای
به هوای ماه می جنبد
نه تو
از راه می رسی!
*
قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد
مثلن این که:
تو با شاخه ای گل سرخ در دست هات
از راه برسی و …!
نه،
عین روز روشن است،
تو رفته ای بازنگردی
و من
مانده ام پشت این همه کاغذسیاه
تا هر لحظه
به اتفاق خاصی که قرار نیست بیفتد
فکر کنم!

 

 

از : رضا کاظمی

 

 

ادامه مطلب
+

 

دل کندن از تو راحت نیست

وقتی نگاهم داشته ای با چشم هات؛

مثل حکایت یک قطار و یک مُرتاض!

 

 

از : رضا کاظمی

 

 

ادامه مطلب
+

رفته ای

و من هر روز

به موریانه هایی فکر می کنم

که آهسته و آرام

گوشه های خیالم را می جوند .

تا بی “خیال” نشده ام

برگرد !

 

 

از : رضا کاظمی

ادامه مطلب
+

 

بهار

و این همه دلتنگی ؟!

 

نه ،

شاید فرشته ای

فصل ها را به اشتباه

ورق زده باشد !

 

 

از : رضا کاظمی

 

ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی