امروز :شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

 

سمن بویان غبار غم چو بنشینند ، بنشانند

پری رویان قرار از دل چو بستیزند ، بستانند

 

بفتراک جفا دلها چو بر بندند بر بندند

ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند

 

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند

نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

 

سرشک گوشه گیران را چو دریابند دُریابند

رُخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند

 

زچشمم لعل رمانی چو می خندند می بارند

ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند

 

دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد

زفکر آنان که در تـدبیر درمانند درمانند

 

چو منصور از مراد آنان که بردارند بردارند

بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند

 

در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند

که با این درد اگر در بند درمانند درمانند

 

 

از : حـــافـــظ

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

هر که دلارام دید

از دلش آرام رفت …

 

از : سعدی

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

ماه رویا روی خوب از من متاب

بی خطا کشتن چه می بینی صواب

دوش در خوابم در آغوش آمدی

وین نپندارم که بینم جز به خواب

از دورن سوزناک و چشم تر

نیمه ای در آتشم نیمی در آب

هر که باز آید ز در ، پندارم اوست

تشنه مسکین آب پندارد سراب

ناوکش را جان درویشان هدف

ناخنش را خون مسکینان خضاب

او سخن می گوید و دل می برد

و او نمک می ریزد و مردم کباب

حیف باشد بر چنان تن پیرهن

ظلم باشد بر چنان صورت نقاب

بامدادی تا به شب رویت مپوش

تا بپوشانی جمال آفتاب

سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ

گوشمالت خورد باید چون رباب

از : سعدی

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

رُخ به رُخ که شدیم

من مات شدم !

و تو چون پادشاهی که

از اینگونه فتح ها را زیاد دیده است

بی اهمیت ، رد شدی ….

ــ رفتی و من مات ماندم ! ــ

 

 

 

از : م . محمدی مهر

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

لحظه ای غفلت

دل می بری …

نگاه می کنم

نه تو هستی

نه دل !

 

 

از : م . محمدی مهر

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

امشب منم و یاد تو وبوسه به سیگار

امشب منم و عکس تو درقاب به دیوار

تـاراج خـزان است دراین خانه برفی

دیوار تـرک خـورده تر ازایـن تـــل آوار

کتدی زمان در گذراز تِک تک ساعت

ازپنجره ها نیست به جزنغمه رگبار

گلها همه پــژمـرده و دلمرده قناری

بااشک به هم میخورد آرامش گیتار

امشب منم و باز همان بغض شبانه

با خاطره هــایی همه ازلحظه دیدار

آن روز که مـــاهی به بلندای نگاهم

ازکوچه چشمان تو می گشت پدیدار

آن روز که با مانتوی چین چین سیاهی

رقصــید نگاهم به بلندای سپیدار

حالا من و یک بسته خالی مسکن

از حال و هوایم شده این قافیه بیمار

درهلهله شادی امشب و عروسی

رقصید دوبـاره مــردی به سـرِ دار

درسال هزار وسیصد و کمی شعر

تابوت من ازیاد تو تا لحظه دیدار

 

 

از : سیدعلی اکرمیان

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

مو آن رندم که عصیان پیشه دیرم
به دستی جام و دستی شیشه دیرم
اگر تو بی گناهی رو ملک شو
مو از حوا و آدم ریشه دیرم

 

 

از : باباطاهر

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

سه غم آمد به سوی مو به یکبار

غریبی و اسیری و غم یار

غریبی و اسیری چاره داره

غم یار و غم یار و غم یار…

 

 

از : باباطاهر عریان

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

 

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 

این قافله از قافله سالار خراب است

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

 

تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست

 

من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

 

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

 

امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است

وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست

 

 

از : هوشنگ ابتهاج

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست

آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست

این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم

که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست

آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر

انتظار مددی از کرم باران نیست

به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت

آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست

این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست

گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست

رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید

علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست

صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع

لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست

تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد

هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست

” سایه ” صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

 

 

 

از : هوشنگ ابتهاج (ه . الف . سایه)

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست

در تنگ قفس باز است و افسوس

که بال مرغ آوازم شکسته ست

نمی دانم چه می خواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد

گهی در خاطرم می جوشد این وهم
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است
سیه داروی زهرآگین اندوه

فغانی گرم وخون آلود و پردرد
فرو می پیچیدم در سینه تنگ
چو فریاد یکی دیوانه گنگ
که می کوبد سر شوریده بر سنگ

سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سینه می جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاری که ریزد
شرنگ خشمش از نیش جگر سوز

پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه

درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی ‌آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم

 

 

 

از : هوشنگ ابتهاج

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

 

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

 

 

از : قیصر امین پور

 

FacebookTwitterLinkedIn
ادامه مطلب
+

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی