امروز :جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۶۸۳

نگذار زبان غزلم بسته بماند

حیف از دل این بغض که نشکسته بماند

 

تا کی بنشینم سر راهت و نیایی؟

تا کی به هوای تو دلم خسته بماند؟

 

نبضم شده پژواک تپش های تو… بگذار

نبضم به تپش های تو وابسته بماند

 

با چشم سیاهت دل پرهیزگر من

انگار محال است که وارسته بماند

 

بگذار نگویم… نسرایم… ننویسم

بگذار که این مسئله سربسته بماند

 

پیوسته سرش گرم اشارات و نظر هاست

هیهات که ابروی تو پیوسته بماند

 

تقدیر مرا از ازل این گونه نوشتند:

همواره به گیسوی تو دلبسته بماند

 

 

از : محمد عابدینی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی