امروز :شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۸۲۷

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم ، خاکسترم آتش گرفت

 

چشم وا کردم ، سکوتم آب شد

چشم بستم ، بسترم آتش گرفت

 

در زدم ، کس این قفس را وا نکرد

پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت

 

از سرم خواب زمستانی پرید

آب در چشم ترم آتش گرفت

 

حرفی از نام تو آمد بر زبان

دستهایم ، دفترم آتش گرفت

 

 

از : قیصر امین پور

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی